دو هفته پیش با مدرسه یه سفر دو روزه به کاشان داشتیم. همون دو روزی که تهران یه برف خفن اومد و ما خونه نبودیم که برف بازی کنیم. ولی برف ما رو توی کاشان هم سورپرایز کرد. در واقع ما توی یه اقامتگاه تازه تاسیس توی یه روستا بودیم که یه زن و شوهر میان‌سال اداره‌ش می‌کردن. پنجشنبه صبح ساعت ۷ و نیم راه افتادیم و بعد از اینکه از عوارضی رد شدیم یه پارتی درست و حسابی با آهنگای دهه هشتاد و دهه شصت راه انداختیم و به معنای واقعی کلمه همه ریخته بودیم وسط. مدرسه هرچند وقت یکبار برای شرح حال برای والدین عکس می‌گذاشتن توی گروه و از اتوبوس ما هیچ عکسی نیست انقدر که شلوغ و خر تو خر بوده.:دی وقتی رسیدیم اول رفتیم باغ فین که واقعا قشنگ بود. من یه بار دیگه هم باغ فین رفته بودم اما مهم نیست چند بار برم هربار قراره از زیبایی اونجا شگفت زده بشم. یکی از زیبایی‌های اونجا قسمتیه که روی سقف نقاشی داستان‌های مختلف ایرانی هست. از اونجا دیدن کنید، پشتش هم یه قمست دیگه هست که طاق‌هاش نقاشی‌های خیلی ظریفی داره پر از زیبایی و شگفتیه. اونجا یه موزه داشت که آقاهه گذاشت رایگان بریم تو.TT یکی از جالب‌ترین قسمتاش قسمت نوشته‌ها بود یه نوشته بلند از پیام پادشاه و کلیله دمنه و خطاطی اشعار فارسی. ولی هرچیزی یه جور زیبایی داشت، منظورم زیبایی هنر ایرانه. ظرافت توی قلمدان‌ها، نقاشی روی کوزه‌ها و شیشه‌های خوش رنگ و لعاب. هنر ایرانی چیزیه که پر از شگفتیه و خیلی کم شناخته شده. توی اون لحظات به ایرانی بودنم افتخار کردم.

بعدش هم رفتیم خانه طباطبایی‌ها. می‌دونم زیاد گفتم ولی هنر ایرانیخنضضپمضپم. معماری اونجا بی‌نهایت چشم نواز بود. نمای بیرونی و شیشه‌های رنگی و این واقعیت که یه ایوان مخصوص تماشای مهتاب داشت، همه‌شون شما رو به وجد نمیارن؟ انقدر زمان کوتاهی می‌تونستیم اونجا باشیم که ما عملا می‌دوییدیم تا برسیم همه جا رو ببینیم. یکی از چیزهای جالب معماری ایرانی-اسلامی اینه هر دفعه بالا سرت رو نگاه کنی قراره یه شاهکار از ترکیب رنگ‌ها و گچبری رو ببینی. کی می‌تونه تصور کنه توی اتاق بعدی که سرش رو بالا می‌بره چی می‌بینه؟

بالاخره وقتی رفتیم اقامت‌گاه از این فشفشه‌ها گرفته بودن و نشستیم آتیش بازی رو تماشا کردیم. آتیش‌بازی یکی از قشنگ‌ترین چیزها برای تماشاست، همیشه چشمام رو به شگفت میاره. بعد از اون هم می‌خواستیم ماه و ستاره‌ها رو رصد کنیم که هوا خیلیییی ابری بود و نشد. به جاش آقاهه برامون در مورد صور فلکی مختلف توضیح داد و کمی هم در مورد اینکه با نورهای مختلف می‌تونیم جزئیات متفاوتی رو متوجه بشیم، صحبت کرد. علاوه بر اونها از اینکه آقاهه اونقدر از شگفتی آسمون لذت می‌برد و با ذوق توضیح می‌داد، خیلی لذت بردم. توی سفر ما با دوازدهما همراه بودیم و اونا با خودشون مارشمالو آورده بودن روی آتیش می‌خوردن. وای بچه‌ها واقعا خیلی جالب بود، ما هم رفتیم ازشون مارشمالو گرفتیم و واقعا خوشمزه شد. توصیه می‌کنم امتحانش کنید. ما از روی زمین چوب بر می‌داشتیم همینجوری مارشمالو رو می‌کردیم توش. 

شب واقعا سرد بود من لرز کردم و خیلی سخت تونستم بخوابم، باید پتوی بیشتری بر می‌داشتم حماقت کردم ولی بگذریم. صبحش ما دیدیم داره برف میاد و صبح هم برنامه کویر داشتیم همه حالشون گرفته بود. آقاهه که مسئول اونجا بود گفت معجزه اومدن شما بود که اینجا برف اومد، اولین برف امساله. 

با تلاش‌های بچه‌ها ما در هرصورت رفتیم کویر، شن و ماسه‌ها خیس بودن و خیلی حس و حال کویر نمی‌داد اما با دوتا از دوستام کلی از جمع دور شدیم و عکسای قشنگ گرفتیم و خندیدیم، خیلی خوش گذشت.

بعدش چندتا جای دیگه رفتیم ولی من می‌خوام به اون قسمتش اشاره کنم که گوشواره و انگشتر مسی گرفتم که قلمکاری شده‌ن و خیلیییی خوشگلن. هر چی بیشتر می‌گذره بیشتر عاشق کارای ایرانی می‌شم، وای.

عاشق اینم که تونستیم چند تا لحظه کوچیک و چرخ‌آور توی این سفر بسازیم. عاشق کاشانم. دفعه اول هم که رفتم حس کردم خونه واقعیم اونجاست، حسی که حتی به خونه و تهران ندارم. کاشان جاییه که دلم می‌خواد هردفعه بهش برگردم. دیوارای کاهگلی و آسمون و درختا و همه‌چیز حس آشنایی داره.