می‌دونم که هیچی توی این دنیا به ایده‌آل نمی‌رسه ولی گاهی اصلا دنبال ایده‌آل نیستم، گاهی اصلا درد نداره که به خودم بگم این چیز بی نقص نیست و ایده‌آل نمی‌شه، حتی یه وقتایی از ایده‌آل نبودن لذت می‌برم. مثل خوشی‌های کوچیکی که با وجود حال روحی بد همه‌مون با دوستام تجربه می‌کنم یا مزه خیارشور توی همبرگر رستوران موردعلاقه‌م. اما همیشه نمی‌شه اینطوری از نواقص لذت برد. نواقصی که توی دنیای اطرافم وجود داره، نواقص شخصیتم یا روابطم.

    اصلا همیشه‌ هم نباید از نواقص لذت برد، باید برای بهتر کردن و برطرفیشون تلاش کرد. درسته که نمی‌شه وضعیت رو تبدیل به وضعیت ایده‌آل کرد اما کوچکترین تلاشی برای کمتر کردن اون نقص موثره. مهم نیست اون قدم چقدر کوچیکه و من تنهام و همراهی ندارم. کار من قطعا به بهتر شدن کمک می‌کنه. 

    اشکالی نداره یه سری چیزها برام جدید و عجیبن اشکالی نداره اگر هنوز نمی‌تونم توی بعضی زمینه‌ها برخورد عادی‌ای داشته باشم. باید ذهنم رو برای تجربه‌ها و عقاید باز بگذارم؛ می‌دونم نمی‌شه به صورت کامل و "ایده‌آل" اینطور باشم پس فعلا در این راستا یه قدم کوچیک بر می‌دارم.

    یه موقعیت کوچیک جدید، یه لبخند حتی اگر آمادگی بیشترش رو ندارم، یه بار نخندیدن به کسی که فکر می‌کنم رفتاراش برام مسخره‌ست. می‌خوام فقط یه قدم کوچیک، فارغ از قدم‌های دیگران، پیش برم. می‌خوام یک‌بار و حتی غیر مستقیم هم که شده نترسم و از عقیده‌م یا ایده ذهنیم دفاع کنم. حتی اگر عقید‌ه‌م توسط همه تحقیر بشه، حتی اگر بدونم به خوبی کسایی که می‌تونن بدون ترس و مستقیما از این عقیده‌شون محافظت کنن، نیستم، باز هم انجامش می‌دم. هرکاری از دستم برمیاد یا کوچکترین کاری که از دستم بر میاد، می‌خوام انجامش بدم.

    فکر کردم و دیدم می‌تونم قدم قدم پیش برم و حتی اگر (بر فرض محال) یک روز ایمانم رو به تاثیر قدم‌ها از دست دادم1 به جادو معتقد بمونم.

1 بر فرض محال گرفتم اما همیشه خوبه آدم یه پلن‌بی برای خودش داشته باشه.