۴ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

روح تو، درد من

- به یاد داری زمانی که روی تاب نشسته بودم و هلم می‌دادی؟

به نام کنار هم بودن‌ها

    باد میان برگ‌های سبز درختان گردو می‌وزید، خنک بود و صورتم را نوازش می‌داد. برای حال و روز من آن باد زیادی خوب بود. چگونه ممکن است زندگی آدم ها اینقدر از هم جدا باشد؟ طوری که وقتی چشمانم تلاش می‌کنند هیچ اشکی از کاسه‌شان خارج نشود، صدای خنده های از ته دل دو نفر را می‌شنوم و قلبم سنگین‌تر از قبل می‌شود. اما آنها نمی‌فهمند قلبم گرفته‌تر می‌شود و از کنارم رد می‌شوند. همینقدر زندگی‌مان جدا بود. قبل از اینکه مغزم دستور بدهد از اینکه خوشحالی‌شان را خراب نکردم، خوشحال شوم، قلبم بیشتر می‌گیرد. از اینکه دیگر صدایش را نخواهم شنید ناراحتم. بله همیشه می‌گفتم...ختم فقط برای این است که بازماندگان غمشان را تخلیه کنند اما حالا متنفرم که می‌خواهم غمگین نباشم. حالا متنفرم که می‌دانم عزاداری فقط برای غم های خودم است چون اگر نمی‌دانستم اینطور با شنیدن خنده‌ها او را به یاد نمی‌آوردم. اگر نمی‌دانستم، گوشه‌ای در حال عزاداری بودم و غم‌هایم را تخلیه می‌کردم. همه چیز تاریک است و این یک واقعیت است که بعد از تو من هم بوی مرگ خواهم داد. مگر نه اینکه درد و غم روح مرا می‌کشد؟

  • نظرات [ ۱۹ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • پنجشنبه ۲۸ مهر ۰۱

    ?I feel bad but I'm okay

    خدایا!؟

    !!!اول از همه عذرخواهی میکنم از همه کسایی که کامنتشونو هنوز جواب ندادم:" ببخشید واقعا شاید یه کم زیاد طول بکشه که جواب بدم اما اگر چیز مهمی گفتین یا چیزی گفتید که باید توی مدت زمان خاصی ببینم بهم بگید برم جواب بدم.

  • نظرات [ ۱۱ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • جمعه ۲۲ مهر ۰۱

    این مدت خیلی چیزها بود که باید یاد می‌گرفتم و یادآوری می‌کردم.

    به نام خدای مهربان

    امروز تونستم یه قدم بردارم و ترسی که برای جلو رفتن و حرف زدن داشتم رو کنار بذارم. دقیقا همین امروز با کس دیگه ای هم میخواستم حرف بزنم اما ترسم نذاشت جلو برم. برای همین الان حدودا میدونم روی محور «ترس از شروع مکالمه» کجا قرار دارم. جلوتر از جای قبل عقب تر نقطه هدف.

    دیروز پیشرفت خوبی توی همت و اراده داشتم! درسته که باید اراده رو توی یه بازه زمانی سنجید ولی همینکه بهم ثابت شد میتونم! انجامش بدم بهم حس خوبی میده. حسی که بهم میگه:« اینکه ناامید نشدی نتیجه داد!»

    به خودم یادآوری میکنم فعلا روی نمره تمرکز نکنم.

    به خودم یادآوری میکنم اگر بهم چیزی میگن انتخاب کنم، نه اینکه بخوام به حرفشون گوش کنم!

    به خودم یادآوری میکنم ترس از چیزهای ناشناخته طبیعیه.

    به خودم یادآوری میکنم این موقعیت، غیرعادی و عجیب نیست؛ فقط چون تا به حال فقط توی یه موقعیت بودم ذهنم فراموش کرده بود فقط همون یه موقعیت وجود نداره.

    به خودم یادآوری میکنم من ارزشمندم.

    به خودم یادآوری میکنم استقلال چه معنایی میده و اشکال نداره اگر مستقل نیستم هنوز.

    به خودم یادآوری میکنم تلاش چیزیه که منو به مسیر روشن تری میرسونه.

    به خودم یادآوری میکنم به اندازه تلاشم انتظار داشته باشم.

    به خودم یادآوری میکنم اشکال نداره اگر انتظاراتم پایین باشه.

    به خودم یادآوری میکنم اشکال نداره اگر آدم ایده‌آل خودم نیستم.

    به خودم یادآوری میکنم هنوز ندیدم منِ فعلی چقدر درخشنده‌ست.

  • نظرات [ ۱۱ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • يكشنبه ۱۷ مهر ۰۱

    پستی که هر روز باید صدای خودمو بشنوم که میخونمش

    درسته من کامل نیستم.

    درسته من کم توی زندگیم وقت تلف نکردم.

    درسته من خیلی ضعیفم.

    درسته من مثل خیلی های دیگه پر تلاش نیستم.

    اما به خدا که نمیذارم اینطوری بمونه.

    قد میکشم و توی چشمات زل میزنم.

    قوی میشم.

    تلاش میکنم.

    عرق میریزم.

    اشتباه نکن من احمق نیستم.

    اشتباه نکن.

    تو به هیچ وجه منو نمیشناسی.

    هیچکدوممون رو نمیشناسی..

    +من میترسم و حتی مطئن نیستم بتونم عملی کنم حرفامو... ولی میدونم آینده هیچوقت معلوم نبوده که الان باشه. پس تلاش خودمو میکنم.

  • نظرات [ ۱ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • پنجشنبه ۱۴ مهر ۰۱
    آستریا همیشه میگه انسان ها قوی تر از چیزی‌ان که خودشون فکر می‌کنن.

    +امیدوارم ازاین وب حس خوبی بگیری.:)