۱. کاش ملاقات کردن دوستا یا حتی دوست پیدا کردن یه شغل بود. توی این مدت که مدام با دوستام قرار میذارم و میبینمشون خیلی بهم خوش گذشته. واااااای کلی آدم دیگه هست دلم میخواد بهشون بگم با هم بریم بیرون اما یه کم نگرانم راستش یکیشون رو نمیدونم دوست داره اصلا بریم بیرون یا نه. یکی دیگهشون هم دوست دارم بیشتر باهاش وقت بگذرونم و اینا ولی خب الان که اونقدر نزدیک نیستم و خب عجیبه بهش بگم بریم بیرون. یه سری دیگهشون هم حس میکنم باهام حال نمیکنن واسه همین I'm not sure about asking them.
۲. میخوام صادق باشم خب؟ من یه کوچولو جدیدا -یه کوچولو- به حرف زدن در مورد آدم و حرف شنیدن در موردشون علاقه پیدا کردم. نه لزوما بد گفتن از افراد یا لزوما صحبت کردن در مورد آدمایی که میشناسم ولی فقط متوجه شدن نظر و فکر بقیه در موردشون. خودم خیلی حرف نمیزنم چون واقعا حرف خاصی ندارم یا اگرم حرفی باشه توی دو تا جمله میگم تموم میشه. (دیدین این کسایی که دو ساعت راجع به یه موضوع حرف میزنن؟ من واقعا همچین تواناییای ندارم.) به عنوان کسی که خیلی وقتا تلاش میکنه افکار بقیه در مورد خودش رو پیش بینی کنه (گاهی به صورت کنترل نشده و چسیبزننده.) برام جالبه افکار دیگران رو در مورد آدمهای مختلف زندگیشون بدونم. فکر میکنم وقتشه خودمم تلاش کنم در مورد آدمای زندگیم فکر کنم! امروز با دوستم رفته بودم بیرون و اون کلی فکر در مورد اون آدما داشت. شاید من خوب به آدما فکر نمیکنم. منظورم اینه که من همیشه تلاش میکنم جلوی فکر کردن در مورد بقیه رو بگیرم واسه همین خیلی چیزا از دستم در میره. قبلا فکر میکردم فکر کردن در مورد بقیه درست نیست (چون ممکنه نگاهت بهشون عوض بشه و همیشه اینکارو به چشم "قضاوت" میدیدم.) الان کاملا نظرم عوض شده. به نظرم شناختن آدما باعث میشه بتونیم رابطه بهتر و درستتری باهاشون داشته باشیم. یه وقتایی یه آدم میتونه برات دوست باشه در صورتی که میتونه دوست صمیمی افتضاحی باشه. واسه همینم یاد گرفتم به جای بیقراری برای سریع نزدیک شدن به آدمایی که فکر میکنم خیلی جالبن، فقط باهاشون وقت بگذرونم و کم کم همدیگه رو که بیشتر بشناسیم میتونیم نوع رابطهمون رو هم مشخص کنیم.
۳. یه وقتایی دلم میخواد پلی لیست خودمو بندازم اونور و یه آهنگ خیلی خفن و جدید و نامعروف بشنوم.
۴. کاش زودتر به فکر میافتادم.
۵. من الان یازدهمم! حس عحیب و خوبی داره که به کنده شدن شر کنکور نزدیک میشم... راستش بیشتر انگیزهم برای خوب دادن کنکور قولاییه که مامان و بابام بهم دادن. برای رسیدن به اونا هم که شده باید بیشتر تلاش کنم. وای خدا من هنوز کنکوری هم نیستم و اینطوری حرف میزنم.
۶. آخرش روشنه مگه نه؟
میخوام قالبو عوض کنم."-"