به نام خداوند امواج

۷/۲۶

#تحت‌تاثیر‌شیمی‌نیستم

اممم میگم طبیعیه من دارم به این فکر میکنم که ارن یگر یرملون داره؟^^ (آیا این طبیعیه که میخواستم بگم آرایه ی یرملون؟^^) xD

آقا یکشنبه زنگ آخر همه ی بچه هااا کلاسو خالی کردن طوری که بچه هایی که مونده بودن اندازه انگشتای یه دست هم نمیشدن. و خب اون جلسه برای حل تمرین بود و یکی از بچه ها روی دست من با این خودکار سفیدا یه طرحای خیلییی خوشگلی کشید و من قلبم برای اون طرحاس. خیلی خوشگل بود. و میخوام عکسشو هم بذارمU^U 

از من بشنوین که من یه روز میرم تتوی تفاله ها رو روی دستم میزنم. خیلییی خوشگله. برین تو پینترست سرچ کنین شما هم وسوسه میشین بزنینش.

7/28

آقا یه نفر تو مدرسمون هست اسمش آیلینه. یکی دیگه هم آیسانه. من نمیتونم اینجا زندگی کنم همش بیانیون میان تو خاطرم.TT

9/28

سر کلاس جغرافیم. خیلی بده که جدیدا سر کلاسا تمرکزمو از دست میدم. ولی بیان خیلی ساکته(هر چند طبیعیه هنوز ساعت مدرسه ست.) ولی بازم ساکته. و داشتم نگاه میکردم پیش نویس چیزی قابل انتشار دارم؟ که اینو پیدا کردم. قرار بود ادامه ش بدم ولی اون اوایل که نشد بعدش هم یادم رفت دیگه. وقتی توی وب آیسان دیدم این مدل پستو خیلی خوشم اومد. جالبه.

راستی. امروز دلم گرفت. دیدن آیسان و آلا و استلا و آرتمیس توی دیلی هاشون ( یا دیلیای همXD) خیلی حس عجیبی بود. هنوز عادت ندارم جمعی از بیانیون رو توی جایی به جز بیان ببیینم. 

+این تتوی تفاله هاس که بهش اشاره کردم