بسم الله الرحمن الرحیم
از نظر یه دانشمند که من باشم میل نداشتن به نوشتن مثل احساسات درجه بندی داره. همونجوری که وقتی از یه بچه میپرسن چقدر مامانت رو دوست داری و اونم میگه 10 تا، میل نداشتن به نوشتن هم میتونه اینجوری ابراز بشه.
- کالیستا! از ده تا چند تا میل به نوشتن نداری؟
- 10 تا!
این سوال از دانشمندی که اول پست ذکر شد پرسیده شده بود. دانشمند بعدا توی یکی از مصاحبههاش گفت:« من درجهبندی های "میل نداشتن به نوشتن" رو زمانی که خودم توی درجه ی دهم غرق شده بودم، کشف کردم! تقریبا ساعت دوی صبح 26م شهریور 1400 بود. البته من این حس رو از اول روز داشتم اما فکر میکردم برطرف میشه کمکم با بر طرف نشدنش احساس نگرانی پشیمونی کردم آخه توی محله با کلمات یخ شکنی میکردیم..هنوز هم میکنیم و من پشیمون بودم که چرا یخشکنیام دیر وقته؛ اون زمان سرد و تاریکه، همه خوابن و باید مواظب سر و صدا باشی، تنهایی و زود خسته میشی و... »
توی یکی از مصاحبه های دیگه که مجری زرنگ تر بود ازش پرسیده شد :« خب راه حل از بین بردن این حس چیه؟»
- من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم از بین بردن این حس راه سختیه و راه حلهای آسون تری وجود داره. شما باید این حس رو تبدیل به یه حس مثبت بکنید! بهترین روش برای اینکار نوشتن بیهدفه. یعنی نویسنده به فکر نقطه ی پایان نوشتهاش نباشه ایده ها رو با هم قاطی کنه و فقط بنویسه. یک راه دیگه نوشتنِ ننوشتن ئه! از ننوشتن بنویسید. از اون حس منفی و مسخره بنویسید. از این بنویسید که چیزی رو خراب کرد؟ اگر آره چجوری؟ میشه گفت یهجورایی ننوشتن میشه یه ایده! راه حل های دیگهای هم حس که متاسفانه الان به یاد نمیارم ولی نگران نباشید الان میگم چجوری برای خودتون را حل اختراع کنید! تنها کاری که باید بکنید اینه که توی راه حلتون نوشتن هم وجود داسته باشه!»
+ #شیب-خوب-است-خیلی-خوب
++ و ننوشتن، نوشتن شد
+++ عجیبه که حتی نمیخوام جواب کامنتا رو بدم انگار ننوشتن فشار اورده!