«بسم الله الرحمن الرحیم»
1.درباره ده سال بعدت بنویس. چه کسایی توی زندگیتن؟ چه شغلی داری؟ چه عاداتی خواهی داشت؟ توی اوقات فراغتت چیکار میکنی؟ کجا زندگی میکنی؟
ده سال آینده... خب اون موقع دوستای بیشتری دارم اما نه اینکه به همشون خیلی نزدیک باشم دوستای نزدیکم هر کدوم یه شخصیت متفاوت دارن و برای همین با صحبت و وقت گذروندن با هرکدومشون یه چیزی متوجه میشم. و البته با بعضیاشونم دیوونه بازی در میاریم، با یکیشون میرم کتابخونه و با هم صحبتای پر مفهوم میکنیم. شایدم بعضی از کارا رو بتونم فقط با یکی از دوستام انجام بدم که اون فرد قطعا بهترین دوستم خواهد بود.
از لحاظ خانواده وفامیل... خب اون موقع با فامیلای نزدیکمون ارتباط خوبی دارم، فکر کنم به دختر خالهم نزدیکتر شده باشم و بتونیم واقعا مثل خواهر باشیم.
اون موقع قطعا یه کار پاره وقت دارم. شاید به عنوان حسابدار یه فروشگاه که توسط چند تا جوون (که میدونن توی جامعه چه چیزایی لازمه(که واشی تیپ قطعا لازمه..XD)) تاسیس شده و همه با هم دوستانه رفتار میکنن. شاید هم خودم برای خودم یه کار راه انداخته باشم و تنهایی محتوا تولید کنم یا با یه نفر دوتایی محتوا تولید کنیم. شاید هم برم و یه شغلی در رابطه با رشته ای که میخونم پیدا کنم و تجربه کسب کنم.... دقیق شغل رو نمیدونم اما میخوام شروع کرده باشم به مستقل بودن.
خب اون موقع کتاب خوندن جزو کاراییه که خیلی انجام میدم و تا اون موقع کلی کتاب خوندم. هنوزم وبلاگ می نویسم . شاید نقاشی کردن رو هم یاد بگیرم؟ هر وقت نیاز دارم که انگیزه بگیرم یکی از اهنگ های کلاسیکی که خیلی دوست دارم رو میزنم. ویدیو های milkcloud رو نگاه میکنم و به هیچ چیز فکر نمیکنم. درست کردن غذاهای مختلفو امتحان میکنم. ایده های خفنمو گسترش میدم و هر دفعه یه جور می نویسمشون. سر کار با همکارام شوخی میکنم. تکالیف مورد علاقه ی دانشگاهمو انجام میدم. جملات مورد علاقه م رو با خط خوش می نویسم.( میدونم اینا عادت نیستن اما واقعا منظورش از عادتو نفهمیدم.)
عه پاراگراف بالایی کاراییه که توی اوقات فراغتم میکنم..."-" عادات رو بیشتر فکر میکنم آخر پست میگم.
همینجا زندگی میکنم. توی همین خونه، اگر ازدواج نکرده باشم.(24 سالگی زوده فکر کنم... شایدم فقط نامزد کرده باشم و اینا. awkward) شایدم یه جای دیگه باشم توی ایران یا یه کشور دیگه. اما درحال حاضر تصمیم دارم توی ایران بمونم.
عادت دارم هر وقت بی انگیزه میشم برم یه کافی شاپ یا یه پارک سرسبز.
هر وقت وقت اضافه پیدا میکنم شروع میکنم به یاد گرفتن یه چیز جدید از یوتیوب یا رفتن به کلاس.(انقدر که دیگه یاد گرفتن برام عادت شده.*ذوق کردن*)
با خدا حرف میزنم و ازش تشکر میکنم. ازش یه چیزایی میخوام. بهش توکل میکنم و باز هم شکر میکنم.
وقتم رو مفید میگذرونم.....
خودمم.
در روز کلی لبخند واقعی میزنم.
+ ممنون که خوندید.^-^
++منبع اینجاست و اگر دلتون میخواد شرکت کنید هنوز دیر نیست.
+++ الان نیاز دارم یکی بیاد بگه درست چالشو انجام دادی و اشتباه جواب ندادی. T^T
++++ از وقتی لایک کردنو برداشتم دیگه نمیتونم بازدیدا رو ببینم.TT فکر کنم دوباره برش گردونم.:"