«بسم الله الرحمن الرحیم»
14. یه روز کاری ایده آلت رو توصیف کن.
صبح کله سحره. یکی از همکارام زودتر رسیده و در مغازه رو باز کرده و داره یه کم به مغازه سر و سامون میده. قهوهای که از کافی شاپی که سر راهم بوده گرفتم میدم به همکارم و خودمم شیر کاکائوم رو میخورم."-" بعد از اینکه نصف شیر کاکائوم رو خوردم میرم روی میزها و قفسه های مغازه رو دستمال میکشم. بقیه ی بچه ها(همکارا) هم میرسن و هر کس مشغول یه کاری میشه تا 7:30 که مغازه رو باز می کنیم.
اون وسط با هم حرف میزنیم تا اینکه مشتری ها کم کم میان و ظهر دیگه سرمون شلوغ شده. بعضی اوقات من پشت صندوقم و گاهی هم میرم مشتری ها رو راهنمایی کنم و وسایلی که توسط هنرمندان غیور ایرانی ساخته شده رو بهشون نشون میدم و کلی ازشون تعریف میکنم.*-*
بعد میرسم خونهم ساعت حدود هشته. واسه خودم یه شامی درست میکنم و میزنم بر بدن گرامی و یا میشینم فیلم میبینم یا میرم میخوابم. اوهههه البته قبل خواب اگر فیلم نبینم حتما کتاب میخونم.*-*
یا اگه معلم باشم یا معلم ریاضیام یا معلم روانشناسی یا کلا استاد دانشگاهم.
که اینا رو هم طبق همون برنامهست شام و اینام فقط با بچه ها یه کم حال میکنم. معلم باحالیام خودم. چند تا مقاله هم نوشتم و .... دیگه آهان نمیذارم کلاسم خشک باشه و تمرکزش کامل روی درسی باشه که باید بدم. یه مقدار چیز جذاب به بچه ها میگم و یه مقدار هم با هم بحث میکنیم.*-*
ببخشید که این معلمه یه کم سریع و جمع و جوره دیگه."-"