صاحب این وبلاگ به زندگی بر‌می‌گردد

بسم الله الرحمن الرحیم

- هااااا(خمیازه) ، وای چه خواب خوبی بود.....آه صدای بارون و گنجشک ها توی فصل بهار .... میتونستم با چیزی بهتر از این بیدار بشم؟

  • نظرات [ ۳ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • شنبه ۹ مرداد ۰۰

    درونگرا بودن

    بسم الله الرحمن الرحیم

    امروز ظهر داشتم یه مطلبی میخوندم در مورد درونگرا بودن اولش یه توضیحی در مورد تعریف درونگرایی و اینکه درونگرا ها با برون‌گرا ها چه فرقی دارن توضیح داده بود. اینکه درون‌گرا ها زمانی که خیلی معاشرت می‌کنن انرژیشون تحلیل میزه باید با خودشون خلوت کنن و تنها باشندتا دوباره انرژیشون ریشارژ بشه اما برون‌گرا ها در واقعا از اون جمع و معاشرت کردن انرژی می‌گیرن. و بعد هم هشت تا نشانه ی درون‌گرا بودن رو گفته بود. بخش دیگه‌ای رو هم به این اختصاص داده بود که چه تفکرات غلطی در مورد درون‌گرا ها هست. اینکه خجالتی‌ان یا دچار اضطراب اجتماعی‌ان(social anxiety) تفکر غلطیه که ممکنه بعضی‌ها راجع به ما داشته باشن. مثلا یکی از دوست های من که خیلی هم برون‌گرا و اجتماعیه وقتی که چهارم پنجم اینا بودیم برای من یه نقاشی کشید و زیر نقاشی‌ها یه توضیحاتی نوشت، خلاصه ی اینها این بود: اگر میخوای با کسی دوست بشی و کسی بهت نزدیک میشه مشکل خودتو بهشون بگو تا یه دفعه متعجب نشن از رفتارت.

  • نظرات [ ۳ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • چهارشنبه ۶ مرداد ۰۰

    اون کتابی که ....

     

  • نظرات [ ۸ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • چهارشنبه ۳۰ تیر ۰۰

    عکس‌های رویایی ، لبخند رویایی... 📷💜

    «بسم الله الرحمن الرحیم»

    نسیم شبانه گونه‌ام رو نوازش می‌داد. موهام رو آزاد کرده بودم تا با باد برقصن و با تصور اینکه یک پیراهن ابریشمی یشمی تنمه سعی می‌کردم پاهام رو در خالی ترین قسمت های گلزار بذارم تا هیچ گُلی له نشه. گل های سفید و آبی قلبم رو به وجد می‌آوردن این طبیعت زیبا و آسمون پرستاره خیلی رویایی بود.

    سعی کردم با رعایت «له نکردن گل‌ها» چرخی بزنم و بذارم دامن ابریشمی خیالیم توی باد برقصه ، چندان موفق نبودم...

    صدای جیرجیرک ها موسیقی ای بود که باهاش می‌چرخیدم و می‌رقصیدم. دوباره نسیم ملایمی وزید و موهام رو به پرواز درآورد منم سرمست به رقصیدن ادامه دادم.

    خوشحال بودم ، یکی از زیبا ترین صحنه‌های عمرم رو دیده بودم و شادی یکی از صد احساس خوشایندی بود که داشتم.

    دوربین پولارویدم در آوردم شروع کردم به عکس گرفتن؛ از گل‌ها ، آسمون ، چمن ، کوه‌ها و هر چیزی که میتونستم عکس گرفتم . با اینکه دوربین هایی بودن که با کیفیت تر از این دوربین عکس می‌گرفتن ولی من از قصد این دوربین رو خریدم چون رویایی بود اینکه عکسات رو تکون بدی و منتظر باشی خیلی قشنگ بود و اینکه بعدش یه عکس قشنگ ظاهر بشه و دوباره به خاطر دیدن یه صحنه ذوق کنی از اونم قشنگ‌تر. 

    بالاخره یادم افتاد تا لبخند نزنم امشبم کامل نمیشه پس لبخند زدم و اون خاطره رو ثبت کردم یه لبخند از ته دل لبخندی که میدونستم زیباترین لبخندم تا به الانه. 

    عکسی از خودم که لبخند زده بود گرفتم و همون‌طور که تکونش می‌دادم بیشتر لبخند زدم وقتی ظاهر شد دیدم دوربین رو زیادی عقب گرفتم و جزئیات صورتم خیلی معلوم نیست اما لبخندم ... کاملا معلوم بود موهای رقصانم ، شب پرستاره و لبخند من به نظرم زیباترین هارمونی جهان بود. 

  • نظرات [ ۱ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • پنجشنبه ۲۴ تیر ۰۰

    I'm Fine

                با چشم‌های بسته نشستم ، هنوز خیلی خوابم میومد اما نور خورشید از پشت پلک هم کور کننده بود . چشمام رو باز کردم اما جایی بودم که انتظارشو نداشتم زمین سفت ماسه ای و آبی بی انتهای رو به روم کاملا از اتاقم متفاوت بود. داشتم با خودم فکر می‌کردم چطوری سر از اینجا در آوردم که ناگهان لرزشی رو توی جیبم حس کردم . دستم رو داخل جیبم کردم. موبایلم بود که می‌لرزید و روش اسم مامان پدیدار شده بود. گوشی رو جواب دادم و با مامانم حرف زدم اما اون هم نمی‌دونست چرا من اینجام . نگاهم رو به آسمون می‌دم، آسمون آبی، صاف صافه، اما انگار چیزی رو درون قلبم مچاله می‌کنه و باعث میشه دیشب رو به یاد بیارم.

  • نظرات [ ۲ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰

    اولین پست آزمایشی :)

  • نظرات [ ۳ ]
    • نرگسِ نوشکفته
    • چهارشنبه ۲۷ اسفند ۹۹
    آستریا همیشه میگه انسان ها قوی تر از چیزی‌ان که خودشون فکر می‌کنن.

    +امیدوارم ازاین وب حس خوبی بگیری.:)